قبل از این که بخواهی در مورد منو زندگی من قضاوت کنی
کفشهای من را بپوش و در راه منقدم بزن .
از خیابانها، کوهها و دشت هاییگذر کن که من کردم
اشکهایی را بریز که من ریختم
دردها و خوشیهای من را تجربه کن
...
روی سنگهایی بلغز که من لغزیدم
دوباره و دوباره برپاخیز و مجدداً در همانراه سخت قدم بزنسالهایی را بگذران که من گذراندم
همانطور که من انجام دادم ...
بعد ، آن زمان می توانی در مورد منقضاوت کنی